ساده زیستی و قناعت در کلام حضرت علی(علیه السلام )

زمان مطالعه : ۳ دقیقه

قناعت مالی است که پایان نمی یابد.
خوشا به حال پارسایان در دنیا که به آخرت دل بسته اند. ایشان گروهی هستند که زمین را فرش و خاک آن را بستر و آب آن را شربت گوارا قرار داده اند… .
خوشا به حال کسی که معاد را به یاد آورد و برای روز حساب کار کرد و به گذران روز [به قدر کفاف] قناعت کرد و از خدا راضی بود.
اگر صلاح نفست را می خواهی، بر تو لازم است که با میانه روی و قناعت و سادگی رفتار کنی.
به خدا سوگند! نفس خود را چنان ریاضت و پرورش دهم که به گرده نانی اگر بتواند به دست آورد شاد شود و نمک را خورش نانش سازد.
شکرگزارترین مردم، قانع ترین آنهاست و ناسپاس ترین مردم در برابر نعمت ها، آزمندترین آنها!
برای سالم ماندن دینتان، به اندکی از [نعمت] دنیا قانع باشید که کفاف دنیا مؤمن را قانع می سازد.
کسی که به اندکِ دنیا قانع نباشد، ثروت بسیار آن را نیز هرچه گرد آورد، بی نیاز نشود.
ای فرزند آدم! اگر از دنیا به قدری که تو را کفایت کند می خواهی، بدان که کمترین بهره دنیا تو را کفایت می کند و اگر از دنیا بیش از اندازه کفایت بخواهی، بدان که همه دنیا برایت کافی نخواهد بود.
نیکو بهره ای است، قناعت.

در بالا جملات قصار ، روایات و احادیث را در مورد قناعت دیدیم و حال داستان کوتاه از حضرت علی ( علیه السلام ) در مورد قناعت و ساده زیستی و اهمیت آن نسبت به کارگزاران و نقش اجتماعی آن

ساده زیستی در سیره امام علی(علیه السلام)

علی(ع) که الگوی زهد و قناعت و ساده زیستی است، هنگامی که باخبر شد کارگزارش عثمان بن حنیف انصاری در جشن عروسی جوانی بصری شرکت کرده که در آن مجلس بسیار ریخت و پاش شده، نامه ای به او نوشت و ضمن توبیخ او به خاطر شرکت در آن مهمانی، زندگی خود را چنین توصیف کرد:

… آگاه باش برای هر مسلمانی، پیشوایی است که باید از او پیروی کند و به نور او روشن شود. اینک بدان که پوشاک پیشوای تو در این دنیا، جامه ای پاره و پشمین و طعامش، خوراکی ناگوار و قرص نانی جوین است و پیوسته به اینها بسنده می کند. شما نمی توانید چنین زندگی کنید، ولی مرا به زهد و پاکدامنی و کوشش در راه حق و عدالت یاری کنید. به خدا سوگند! در این دنیا درهم و دینار و طلایی نیندوخته و از غنیمت های آن ثروتی پس انداز نکرده ام و به جز این ردای کهنه که بر تن دارم، جامه دیگری برای خویش تدارک ندیده ام… .

اگر بخواهم برایم آسان است که از شهدهای پاک و مغز نان گندم و جامه های زربافت و ابریشمی بهره گیرم، ولی دستم را از دامان این آرزوهای فریبنده کوتاه کرده ام و مرا رغبتی نیست که با حرص و ولع دهان به طعام های خوش گوار و شیرین آشنا کنم

به قناعت، نفس ذلیل می شود

اَسْوَد و عَلْقَمِه گفتند: بر حضرت علی(ع) وارد شدیم، و برابر آن حضرت طبقی از لیف خرما قرار داشت که در آن دو گرده نان جوین بود و نخاله آرد جو بر روی نان ها آشکارا دیده می شد.

حضرت نان ها را برداشت آنها را بر زانوی خود زد تا شکسته شد، سپس با نمک میل فرمود، به فضه خادمه گفتیم: چه می شد اگر نخاله این آرد را برای حضرت می گرفتی؟

فضه گفت: نان گوارا را علی(ع) بخورد و گناهش بر گردن من باشد!

در این هنگام امیرالمؤمنین علی(ع) تبسمی کرد و فرمود: خودم دستور داده ام نخاله اش را نگیرد! گفتیم: برای چه یا علی؟ فرمود: زیرا با این کار نفسم بهتر ذلیل (و قانع) می شود، و مؤمنان از من پیروی خواهند کرد تا وقتی که به اصحاب بپیوندم.

منبع:حوزه